خوانندگان گرامی برای آگاهی از بعضی حقایق نسبت به مهاجرین افغانی و کشور میزبان حتماً این مقاله را بخوانید.
کارگران افغانی ، مهاجرت ودهها میلیون دلار سود برای ایران
25.09.2006 12:16
در هفته گذشته ، روزنامه « جام جم » مربوط به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ، مقاله ای را راجع به مهاجرین افغانی به چاپ رساند که در رسانه های کشور افغانستان ، بازتاب وسیعی یافته و احساسات هزاران تن از اتباع این کشور را برانگیخت .
از آنجا که در مقاله یاد شده ، نسبتهای ناروا به مهاجرین افغانی ساکن ایران داده شده و یک نوع کینه ورزی از آن به مشام می رسید ، بر آن شدم که این مقاله را از زوایای مختلف به کندوکاو گرفته و راجع به برخی از مسائل مربوط توضیح دهم . لازم به ذکر است که نسخه ای از این مقاله برای روزنامه جام جم نیز ارسال خواهد شد که بر اساس اصل آزادی بیان وتوجه به قانون مطبوعات ، امیدوارم که آن روزنامه ، نشر نموده و حداقل از این طریق ، احساسات صدها همزبان و هم کیش خویش را پاسخ گفته باشد .
مقاله مورد نظر ، با عنوان « مهمان همچو نفس راحت جان است ولی ...» توسط «دکتر غلامعلی آینه ساز » که ظاهراً استاد دانشگاه نیز می باشد ، به دغدغه های ملت ایران ناشی از حضور مهاجرین ، آثار مختلف اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی حضور مهاجرین در ایران پرداخته بود . اما با وجود این که به برخی از محورهای اساسی اشاراتی داشت ، نویسنده با الفاظ توهین آمیز و استفاده ابزاری از موضوع مهاجرت ، تصورهای شخصی خویش را نیز در لابلای آن مقاله منعکس کرد . مهم تر از همه این که ـ جناب دکتر ، با یک جانبه نگری خود تلاش کرده است که حضور مهاجرین افغانی در ایران را سراسر منفی جلوه داده و با تعقیب این هدف ، احساسات دولت و مردم ایران را علیه مهاجرین تحریک نماید . لذاست که ما ضمن احترام به جناب دکتر و تشکر از جمهوری اسلامی به خاطر پذیرایی از مهاجرین هموطنم ـ ابتدا به جنبه های مثبت حضور مهاجرین و جهات سود آوری آنان برای دولت ایران خواهیم پرداخت . سپس تأملی بر مقاله آقای دکتر خواهم داشت و از مقامات مربوط دولت ایران و افغانستان نیز انتظار دارم که ضمن پیدا کردن راه حل مناسب برای بستن پرونده مهاجرت ، به برخی از ابهامات موجود پاسخ لازم را بد هند تادیگر شاهد انتشار چنین مقالاتی نباشیم .
﷼
بدیهی است که سیلی از مهاجرین افغانستان از اوائل دهه شصت به بعد بخاطر اشغال این کشور توسط ارتش سرخ از یکسو و بخاطر اشتراکات دینی ، زبانی وتاریخی از سوی دیگر ، رهسپار شهرهای ایران گردیدند . بیش از 25 سال میزبانی ایران که خاطرات تلخ و شیرین فراوانی را با خود دارد ، قسمت پر فراز و نشیب زندگی مردم ما را تشکیل می دهد . در این مدت ، بسیار تجربه هایی را مردم ما به دست آورد و در مقابل ، بسیار تجربه ها ، نوع نگرشهای جدیدی را نسبت به جامعه افغانستان ، به کشور میزبان انتقال داد .
داد و ستدها از جهات گوناگون فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی قابل بحث بوده و هر کدام از اهمیت بالایی برخوردار هست .
ناگفته پیداست که امروزه در تعاملات سیاسی کشورها ، آنچه مهم است ، منافع طرفین به خصوص منافع اقتصادی است که خواه ناخواه باید در ادامه روابط ، لحاظ شود. حال باید دید کشور ایران که نزدیک به سی سال میزبان مهاجرین افغانستان بوده است ، چه منافع اقتصادی و سیاسی ـ جدای از مسائل انسانی ـ را درپهن نمودن سفره پذیرایی از چند میلیون مهمان خویش داشته است ، به طور گذرا به چند نکته اشاره خواهم کرد:
1 ـ استفاده از نیروی کار پرتلاش ، زحمتکش ، صداقتمندوکم توقع افغانی:
در این سه دهه شاید کمتر ایرانی ( به خصوص ولایات مرکزی و شرقی ایران ) را پیدا کرد که ساختمان های آنها توسط کارگران افغانی ، آباد نشده باشد. در این قسمت بهترین جملاتی که بتوان با آن حق مطلب را ادا کرد مثنوی بازگشت شاعر خوب کشور ما« محمد کاظم کاظمی» می باشد که در بیتی از آن می خوانیم :
به هر چه آینه تصویری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها نشان دست من است .
گرچندحضور کاگران و مهاجرین افغانی در ایران ، همواره ، موجب نارضایتی طبقه کارگران ایرانی بوده و بارها آنها خواهان برخورد جدی دولت با معضل بی کاری شده اند ، اما دولت و شرکت های خصوصی در ایران از حضور مهاجرین افغانی نهایت استفاده اقتصادی را برده است تا آنجایی که یک سال پیش که یکی از روزنامه های ایران با اعتراف به این واقعیت تحت عنوان «سازندگان ایران ، اما بی نام و نشان »این موضوع را مورد ارزیابی قرار داد.
شرکت های خصوصی چند هدف را از به کارگیری کارگران مهاحر دنبال می کند :
الف- چنانچه اشاره شد این کارگران ، بیشترین کار را در برابر کمترین و یا متوسط ترین هزینه ، انجام می دهند در حالی که نه بیمه کارگری دارند ونه بیمه های دیگر.
ب ـ به موقع سر کار حضور دارند و تا پایان وقت حتی وقت های اضافی بدون نق زدن ، کار می کنند و این موضوع ، پیشبرد کار را سرعت می بخشد .
ج ـ از آنجا که این کارگران ، از لحاظ روحی و اجتماعی در سطح پایینتر از کارفرما بوده و از سوی دیگر با مراجع قانونی آشنایی ندارند و یا اصلاً این مراجعات را از اول منتفی می دانند ، بسیاری از کارفرماها با ارائه چک مدت دار ، از تله در رفته و ماه ها بر دستمزد کارگران بی زبان افغانی کار و تجارت می کنند . این ، در حالی است که برخی از کارفرماها میلیون ها تومان دستمزد کارگران را در پایان کار انکار نموده و یا فرار می کنند .
2- استخدام این کارگران برای کارهای شاقه :
کمتر سنگبری ، گاوداری ، جاروکشی خیابان ها و... را می توان دید که کارگران ایرانی در آنها حضور داشته باشند و این چرخه های اقتصادی را زوربازوی کارگران افغانی به پیش می برند .
3- استفاده از کمک سازمان ملل :
سازمان ملل متحد از ابتدای مهاجرت افغانها به ایران تا اکنون به جمهوری اسلامی ،جهت پذیرایی از دو میلیون و اندی مهاجر ، میلیون ها دلار کمک نموده است . اما رسانه های ومقامات جمهوری اسلامی هیچگاه از این کمک ها یادنکرده ومیزان سالانه آن را مشخص نکرده اند.
این در حالی است که یک دهم از این کمک ها هم به مهاجرین نرسیده و یا صرف اشتغال زایی دولت میزبان شده است . مثلاً تمامی مهاجرین با دسترنج خود ، امرار معاش نموده و از منازل رهنی ، اجاره ای و اتاق های کارگری استفاده کرده ، هیچ بار سنگینی روی دوش دولت ایران نبوده اند . تنها فاکتوری که دولت ایران در برابر مهاجرین و گرفتن کمک های سازمان ملل ارائه می کند ، آموزش فرزندان مهاجر در مدارس دولتی تا مقطع دبیرستان وتعداد اندکی هم در دانشگاهها است که این هم در سالهای اخیر عمدتاً ، پولی شده است .
4ـ گرفتن پول از مهاجرین به بهانه های مختلف:
چنانچه اشاره شد ، مهاجرین این طور هم نیستند که مفت ومجانی خدمات اجتماعی ، آموزشی وصحی برای آن ها ارائه شود. مقامات مربوطه، جهت اطلاع رسانی درست ، باید بگویند که از هر مهاجر برای تمدید ششماهه برگه اقامت شان حدود 40 هزار تومان دریافت می گرددکه در مجموع با فرض بودن یک میلیون مهاجر قانونی، آن ها سالانه تا سقف 43 میلیون دلار تنها بابت تعویض برگه اقامت خویش برای دولت پرداخت می کنند.
5 ـ صدور صدها ویزا در روز :
این موضوع که در دو سه سال اخیر به وجود آمده ، روزانه تا مرز 100هزار دلار برای نمایندگاهی جمهوری اسلامی درآمد داشته است . بر اساس گزارش شاهدان عینی هر یکی از نمایندگی ایران در هرات ، قندهار ، کابل و مزار شریف روزانه 200 تا 600 صد نفرمتقاضی سفر به ایران جهت زیارت ، درمان ، تجارت ، سیاحت وپیگیری مسائل حقوقی را ویزا می دهند . حال، اگر رقم حداقل، همان 200 نفر را برای هر نمایندگی در نظر بگیریم ، روزانه 800 صد نفر ویزا گرفته و هر کدام در برابر هر ویزه ،100 دلار پرداخت می کنندکه در نتیجه ، روزانه 80 هزار دلار در آمد را برای ایران ، قطعی می کند .
لازم به یاد آوری است که رقم یاد شده (80 هزار دلار در روز ) در هر ماه ( با محاسبه پنج روز تعطیلی = 25 روز) به دو میلیون دلار خواهد رسید که این مبلغ درسه فصل سال ـ جز ایام زمستان ـ به 18 میلیون دلارصعود خواهد کرد.
و در داخل ایران نیز همین تعداد 800 صد نفر از سر مرز تا تهران (بدون در نظر داشت ولایات دیگر) مثلاً اگر حداقل30 هزار تومان معادل 35 دلار را مصرف کند ، روزانه 28 هزار دلار و در سال به هشت میلیون و چهارصد هزار دلار می رسد که در مجموع سالانه 32 میلیون و چهارصد هزار دلار نصیب ایران خواهد شد .
5- اخراج اجباری به بهانه مهاجرین غیر قانونی :
در پشت صحنه این موضوع شاید بتوان یک نوع تجارت را جستجو کرد ، زیرا دولت ایران خود هر قانونی را طبق اقتضای زمان نسبت به مهاجرین ، صادر نماید ، همان را به مرحله اجرا در خواهد آورد . از همین روست که خود می داند ، روزانه800 صد نفر وارد ایران شده واز این تعداد به طور مسلم ، تعدادی به خاطر گزراندن مدت درمان ، پیگیری مسائل حقوقی و... در وقت قانونی 45 روز بر نمی گردد . لذا بعد از مدتی در جستجوی این افراد برآمده وآن ها را ردمرز می کند . چنانچه در این روز ها تنها ازاردوگاه « عسکرآباد» ورامین در طی یک هفته 600 صد نفررد مرز می شوند . اگر این وضعیت را در سراسر ایران در نظر بگیریم ، شاید تعداد اخراج شدگان اجباری در هفته به مرز1000 نفر برسد . البته، این در حالی است که هزینه این ردمرزکردن (یعنی از هر نفر حدود 30 هزار تومان ودر کل 30 میلیون تومان ، معادل32600 دلار) را از خود آنها می گیرند.
نکته لازم به یاد آوری دیگر این که درمعرفی مهاجرین غیر قانونی نیز قرائت های مختلفی وجود دارد. برخی ، افراد فاقد مدرک طرح شناسایی سال 1380 وبرخی بنا بر یک ادعای دیگر حدود800 هزار فرزند متولد شده از ازدواج افغانی ها با همسران ایرانی شان را نیز مهاجرین غیر قانونی به شمار آورده اند.
و اما تاملی بر مقاله دکتر آینه ساز
1 ـ اولین اتهام ناروایی که جناب دکتر به مهاجرین افغانی نسبت داده عبارت زیر است : « اندک زمانی پس از انقلاب اسلامی در ایران بنابر دلایلی که شاید در اوضاع خاص آن زمان توجیه پذیر بود ، دروازه های شرقی ایران به روی میلیون ها افغانی فرصت جو که ظاهرا از فشار حکومت چپگرای خود به تنگ آمده بودند گشوده شد و ایرانیان میهماندوست مقدم این لشکر عظیم را که در نهایت فقر و گرسنگی به ایران سرازیر شده بودند گرامی داشتند »
پرسش ما از آقای دکتر این است که ایشان چه قدر با تاریخ آشنایی دارند ؟ اگر ایشان اندکی حوادث سالهای دهه شصت را مرور نماید ، خواهد دید که در سال 1359 ارتش تا به دندان مسلح اتحاد جماهیر شوروی سابق افغانستان را به اشغال خود در آورد ، لذاست که به قول حافظ :
ما به این در نه بی حشمت و جا آمده ایم
کاز به حادثه اینجا به پناه آمده ایم
از این روست که تعبیر «میلیون ها افغانی فرصت جو » هیچگاه درست نبوده ، و آنها تنها از فشار حکومت چپگرای خویش به تنگ نیامده بودند ، بلکه از تهاجم ارتش کمونیستی و ویرانی خانه و کاشانه خویش به دولت اسلامی همجوار پناه گزیدند .
2 ـ واژه « افاغنه »برای ما افغان ها بسیار آزاردهنده و ناخوشایند است چرا که از همان ابتدا از نوع به کارگیری آن توسط برادران ایرانی خود یک نوع تحقیررا احساس می کردیم و علت آن هم در این است که بکارگیری این کلمه ، ناخوآگاه ذهن را به کلمه «فراعنه» ( جمع فرعون ) می برد . از این جهت است که یکی از شاعران دردمند کشور ما گفته بود : « هموزن با فراعنه آمد ، افاغنه ....»
افزون بر آن ،لازم به ذکر است که در زبان فارسی ، هر کلمه ای را به « ها » جمع می بندند نه کلمات دیگر . لذا جمع « افغان » ، « افغان ها » خواهد بود نه افاغنه.
3 ـ جناب دکتر مدعی است که « رفاه نسبی که در سالهای اخیر ، برای مردم ایران فراهم شده ، کشور ایران از دیدگاه افغانها بهشت موعود و سرزمین برکت جلوه گر ساخته به نحوی که زندگی کردن در ایران آرزوی هر افغانی است . لذا افغانه ترجیح می دهند که در پناه امنیت ایران زندگی کنند و تا آنجا که بتوانند بستگان و آشنایان خود را در جدایی وطن و آمدن به ایران ترغیب کنند .... »
البته این واقعیت را باید پذیرفت که کشور ایران به مراتب و از جهات گوناگون با کشور افغانستان تفاوتهای زیادی داشته و طی 25 سال، مهاجرین افغانستان از مزیت های کشور ایران بهره برده است . اما با وجود این ، هیچ جای دنیا مانند وطن آبایی انسان نخواهد شد . در ایران ، بر فرض هر چه امکانات برای افغانها فراهم باشد باز هم آنها مهاجر خواهند بود . افزون بر این که جمله « افغانی پدر سوخته » را بارها و بارها در گوشه و کنار ایران شنیده اند . بنابراین ، زندگی کردن در ایران نه تنها آرزوی هر افغانی است ، بلکه اگر دو فاکتور عدم امنیت و بیکاری در افغانستان اجازه دهد ، هیچ افغانی ، حاضر به ماندن در ایران ـ ولو به صورت یک روز ـ نخواهند بود .
ادعای این که «افغانها در ایران علقه وطن خواهی و پسوندهای ملیتی در میان آنان و سرزمین آبائی و اجدادی شان از بین رفته و یا کمرنگ شده است » ، نیز قابل قبول نیست . برای بطلان این ادعا کافی است که نویسنده محترم ، نحوه معاشرت مهاجرین افغانی را با یک دیگر و برگزاری مراسم عزاداری آنانان را در دهه محرم مورد ارزیابی قرار دهد ، آنگاه خواهد فهمید که حس وطن خواهی و وفاداری به آداب ورسوم در میان افغانها تا چه حد است .
4 ـ آقای دکتر بدون این که مدرکی را ارائه کند با تصور خود 36 در صد قتلهای عمدی در ایران را به افغانها نسبت داده است: « آسان بودن ترددهای غیرقانونی افاغنه از ایران به افغانستان و بعکس که معلول فقدان مرزبانی های مستحکم و مقتدر در مرز طولانی 2 کشور است ، سبب شده وسوسه های خلافکاری در بسیاری از افاغنه تشدید شود زیرا آنان می توانند پس از انجام کارهای خلاف قانون به افغانستان بروند و ناپدید شوند و از چنگال فرشته عدالت بگریزند. طبق آماری که از سوی مراجع قضایی کشورمان اعلام شده ، حدود 36 درصد قتلهای عمدی که در ایران اتفاق می افتد ، به وسیله افغان ها صورت گرفته است.»
البته بر خلاف ادعای ایشان ، حسینی، قاضی دادسرای جنایی با اشاره به آماری از قول معاونت کشف جرائم آگاهی در استان تهران می گوید: «13در صد از این قتل ها را اتباع بیگانه ومخصوصاً افاغنه مرتکب می شوند. این قتل ها معمولاًاز مسائل پست گرفته تا مسائل کلان رخ می دهد وحتی نمی توان برآورد کرد قتلهای که اتباع بیگانه مرتکب می شوند ، بیشتر در چه زمینه ای است. » (1)
با درنظر داشت 13درصد قتل ها توسط اتباع بیگانه ، چگونه می توان همه این قتل ها را به افغان ها نسبت داد در حالی که ـ به قول فرمانده نیروی انتظامی استان تهران ـ اتباع دیگر کشور ها نیز در ایران حضور داشته وجرائم مختلف دیگری را نیز مرتکب می شوند؟ « فرمانده نیروی انتظامی استان تهران با تاکید بر وجود بیشترین اتباع خارجی در استان تهران گفت: هماکنون نیم میلیون از اتباع عراقی، پاکستانی و بنگلادشی در این استان سکونت دارند که نزدیک 200 هزار نفر از آنها غیر مجاز هستند. وی در پاسخ به سؤالی در مورد میزان وقوع جرائم توسط اتباع خارجی در استان تهران گفت:جرائمی که از سوی این افراد بروز میکند در مورد اتباع افغانیها بیشتر مربوط به خودشان است بطوریکه بیشترین جرائم خشن مانند قتل در بین خود افغانه صورت میگیرد. وی با بیان اینکه جرائمی مانند جعل اسناد دولتی عموماً توسط اتباع بیگانه غیر افغانی انسجام میشود گفت:اتباع افغانی حتی در اختلافاتی که در بین خود بروز میکند ترجیح میدهند تا موضوع به حاکمیت کشیده نشود بلکه در بین خودشان حل و فصل گردد. » (2)
از سوی دیگر احمد حسینی ، مدیر کل اتباع ومهاجرین خارجی به صراحت تاکید کرده است ک پس از سر شماری اتباع خارجی در سال 1380 که توسط آن اداره صورت گرفت که طی آن ازهمه اتباع خارجی انگشت نگاری صورت گرفته ومحل زندگی وچگونگی اشتغال آن ها مشخص گردید، آمار جرائم در میان آنها کاهش چشمگیری داشته است .(3)
بنابر این در این رابطه به این جمع بندی خواهیم رسید که آمار 36 درصدی ارائه شده از سوی آقای آیینه ساز ادعای بیش نبوده ونسبت خلافکاری افغانها آن طور که ایشان وصف می کند مطابق باواقعیت امر ساز گاری ندارد.
5 ـ در رابطه به آمار رسمی وغیر رسمی مهاجرین افغانی در ایران نیز جناب آیینه ساز ـ بدون این که مدرکی را ارائه کند ـ می گوید : « افغان ها که آمار رسمی آنها حدود 2 میلیون نفر و آمار غیررسمی آنان به بیش از 3.5 میلیون بالغ می شود، از یارانه های بسیاری نظیر یارانه نان ، بنزین ، حمل و نقل های درون شهری که از طریق کمک های دولت برقرار شده ، همانند ایرانی ها بهره مند می شوندکه این امر در نهایت بر روند ارتقای سطح زندگی مردم ایران اثر منفی خواهد گذاشت.»
لازم به ذکر است که بر اساس گزارش احمد حسینی ، مدیر کل اتباع خارجی در سال 1384 حقیقت مطلب چیزدیگری را نشان می دهد. وی می گوید: « در سال 1380، 2 میلیون و پانصد هزار نفر تبعه خارجی در ایران زندگی می کرد که اطلاعات مربوط به آنها در رایانه های اداره ثبت شد و از تمامی افراد بالای 18 سال خارجی مقیم ایران انگشت نگاری به عمل آمد و از دو میلیون 554 هزار نفر خارجی شناسایی شده در این طرح، دو میلیون و 250 هزار نفر افغانی بودند و 202 هزار نفر هم اتباع کشورهای عراق، پاکستان، بنگلادش و چند کشور دیگر بودند. بعد از انجام طرح شناسایی، عملیات بازگشت مهاجران افغانی از فروردین ماه سال 1381 آغاز شد که این عملیات براساس قرارداد امضا شده میان ایران، دولت افغانستان و سازمان ملل به اجرا درآمد و طی آن تا سال گذشته حدود یک میلیون 210 هزار نفر از افغانیان به کشور خود بازگشتند و حدود 140 هزار نفر اتباع عراقی نیز به طور داوطلبانه ایران را ترک کرده اند.» (4)
ایشان در تازه ترین اظهارات خود افغانی ها یی ثیت نام شده را950 هزار و افراد فاقد مدرک وغیر مجاز را حدود یک میلیون نفر اعلام کرده است . ( 5 )
اکنون با توجه به آمار های فوق به این نتیجه خواهیم رسید که هم اکنون تمام افغانها در ایران ازیک میلیون و950 هزار نفر تجاوز نخواهد کرد. البته طبق ادعای آقای آیینه ساز که افغانها از یارانه های دولتی مانند نان ، بنزین ، حمل و نقل های درون شهری استفاده می کنند ، باید گفت که فاکتورهای یاد شده در برابر سودآوری های کارگران افغانی ناچیز است . چرا که اولاً هیچ تبعه خارجی طبق قانون جمهوری اسلامی ایران نمی تواند سند خودروی را به نام خود ثبت کند. ثانیاً به فرض که یک افغانی با وساطت یک ایرانی ، دارای خودرو شد ، باید نشان داد که چه تعداد از مهاجرین دارای ماشین خواهد بود تا بگوییم که چه قدر بنزین مصرف کرده است.
ثانیاً از آنجا که مهاجرین بیمه درمان ندارند ، سالانه چندین میلیون تومان به بیمارستانها ، درمانگاه ها و مطب های شخصی پزشکان ایران پرداخت می کنند . در نتیجه ، داد و ستد طرفینی است ، نه این که مهاجرین ، طفیلی و سرباری باشند .
6 ـ آیین ساز در ادعای پایانی خود آورده است : « طبق آمار اعلام شده از سوی مراجع رسمی کشور اتباع افغانی بیش از 800 هزار فرصت شغلی را از دست ایرانی ها گرفته اند و اگر آمار افغانی هایی که به صورت غیرقانونی در ایران کار می کنند و از دید آمارگران پنهان مانده اند به این رقم بیفزاییم به بیش از 1.5 میلیون فرصت شغلی بالغ می شود.»
این آمار هم از آن دسته گلهای است که نویسنده محترم به آب داده است ، زیرا ـ با در نظرداشت بودن یک میلیون و950 هزار افغانی در ایران در حالی که از نصف بیشتر آنان را زنان ،کودکان ،پیر مردان وپیر زنان تشکیل می دهد، چگونه ممکن است افغان ها بیش از یک ونیم میلیون فرصت شغلی را تصاحب کرده باشند؟ جناب دکتر ، نیک می داند که مشکل بیکاری در ایران تنها مشکل کارگران سر فلکه وکار های ساختمانی نیست. هرگاه از مشکل بیکاری در این کشور سخن گفته می شود ، بیشتر مشکلات بیکار ی فارغ اتحصیلان دانشگاهها ست که کار های اداری وپشت میز نشستن را می خواهند ، نه کارهای شاقه ی سنگبری ، آجر پزی ،ساختمانی، گاوداری وجاروکشی خیابان هارا.
در پایان این نوشتار تذکر چند نکته را ضروری می دانم :
الف ـ مساله مهاجرت وحضور افغان ها در ایران ، مساله جدی وقابل پیگیری است . بنا براین ، دولت ایران وافغانستان باید تمام تلاشهای خود را بکاربگیرند تا پرونده مهاجرت رابه شکل آبرومندانه وبه دور از هر گونه فشار حل گردد. از این روست که به نظر این قلم ، راه حل این موضوع در جوسازی ، دادن آمار های بلند وخلاف واقع وبه کار گیری لحن توهین آمیز نمی باشد. چرا که مناسبات دو کشور همجوار ،هم کیش وهم زبان ایران وافغانستان ریشه طولانی دارد که به آسانی نمی توان از این موضوع دست برداشت؛ به خصوص که منافع طرفین ، همیشه در گرو حسن همجواری،گفت وگو های دوستانه وروابط حسنه می باشد .
ب ـ وظیفه قانونی رسانه ها ایجاب می کند که همیشه در پی انعکاس دادن واقعیت ها بوده وبا اطلاع رسانی صحیح جامعه را متوجه چالشها ونا هنجاری ها نماید . چراکه انتشار یک خبر ویا یک تحلیل نا درست ممکن است عواقب تلخ واز دست رفتن جان چندین انسان را در پی داشته داشته باشد.
ج ـ هر جامعه ای با توجه به شرایط اجتماعی وفرهنگی خویش ، نا هنجاری ها ونا بسامانی های را در پی داشته است . لذاست که بودن افراد هنجار شکن ومتخلف ، واقعیتی است که در هر جامعه ای وجود دارد. از این روست که ما منکر نداشتن چنین افرادی در میان مهاجرین نیستیم . اما این واقعیت ، دلیل برآن نیست که همه افغان ها به طور کلی ، مجرم ومتخلف باشند(چنانچه از نوشته آیینه ساز پیداست) . بنا براین، وظیفه انسانی واسلامی رسانه ها تقاضا می کند که اصول ومبانی نقد را در گفتار ونوشتار خویش رعایت نمایند .
د ـ مهمتر از همه این که ـ متأسفانه ـ در ایران برخی از قوانین ، جوابگوی نیاز ها وواقعیت های موجود نمی باشد. مثلاً برخی ازمقررات نیروی انتظامی راجع به اتباع خارجی را می توان از این دسته دانست. در این مقررات هر تبعه خارجی که یک روز در اقامت خود تخلف داشته باشد ، مبلغ 30 هزار تومان جریمه خواهد شد. این در حالی است که بسیاری از افغان ها برای در مان وپیگیری مسائل حقوقی خود ناچارند بیش از موعد تعیین شده 45 روز در ایران بمانند. اما با این وصف آنگاه که همراه با گواهی از مراکز مربوط به اداره اتباع خارجی عرض حال شود ، در جواب خواهند گفت: «قانون این است که بروید ودوباره برگردید.» حال، این مسافر بخت برگشته این همه پول را از کجا به دست آورد تا برای سه چهار بار رفتن وبرگشتن به افغانستان در طی مدت در مان وپیگیری مسائل حقوقی خود ـ آن هم در بروکرواسی ادارات ایران ـ پرداخت نماید؟ حقیر شاهد جریمه شدن بخت برگشته ی یک افغانی به مبلغ سه میلیون تومان بوده ام که با چه زحمت آن را تهیه کرد. از این جاست که چنین افرادی بعد از آمدن قانونی به ایران با تمام شدن اقامت 45 روزه خود ، پاسپورت ها را به امان خدا رها کرده وبعد از اتمام کارها با معرفی خود به اداره اتباع به عنوان افراد فاقد مدرک ، عازم افغانستان می شوند. بدین جهت است که آمار فاقدین مدرک بالا رفته وبعد از مدتی با بوق وکرنا اعلام می کنند که طی سال جاری فلان تعداد فاقدین مدرک به افغانستان بازگشته اند !
البته واقعیت این است که با حضور مهاجرین طی یک ربع قرن ، سرنوشت افغان ها ومردم ایران باهم گره خورده وبودن اماکن زیارتی درایران مزید بر علت شده است تا افغان ها برای آمدن به ایران اشتیاق بیشتری داشته باشند. از این جهت است که جلوگیری از رفت وآمد افغان ها در ایران غیر ممکن است . بنا براین ، ضروری است که مقامات مربوط راه حل مناسبی را سنجیده ، مشکلات موجود را حل نمایند.
نویسنده : محمد حسین فیاض
گرفته شده از سایت نیزار
والسلام
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ¬ هموطن سلام , جمعه 4 شهریور 1384
http://www.hamvatansalam.com/news41386.htm1
2 ـ http://shirhamid.persianblog.com/
3- روزنامه کیهان سه شنبه 24 خرداد 1384
4 ـ همان
5 ـ روزنامه اقتصاد ایران 30/5/1385